اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !

ساخت وبلاگ
الهی_ آت قرار بود امروز روز استراحت باشه ، ولی دیروز مامان مجبورم کرد بریم بیرون بگردیم ، برا همین درسام موند ، مجبورم امروز بخونم که جبران بشهدیشب هادی بهم پیام داد !!!!!! در کمال تعجب ، حقیقتا پشمام ریخت ، ق اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 17 فروردين 1399 ساعت: 0:31

کوروش رسما رفت بخوابه انگار -_- منم دیگه پی امی ندادم بهش از چند روز پیش ، ولش کندیشب داشتم درس میخوندم ، ساعت 10 بود ، یهو حس کردم به شدت خستم ، ول کردم درسو و رفتم دوچرخه  ، به داریوش شمارمو فرستادم اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 17 فروردين 1399 ساعت: 0:31

مترو - قطار شماره 9 میتونم بگم تقریبا از امروزم راضی بودمبرا همین جایزه دادم به خودم و به رامین زنگ زدم که بشینیم باهم  you  رو ببینیم ، دوسش داشتم ، باحال بود ، خیلیم شخصیت "جو" شبیه محمد بود ( میدونم که اینو میخونی ) م اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 17 فروردين 1399 ساعت: 0:31

صبح مامان ساعت ۸ و نیم بیدارم کرد ، ولی ۹ و نیم تختو ترک کردم ، نشستم درس خوندم ، ساعت یازده و نیم بود ، دیدم نوید بهم پی ام داده که چیکار میکنی و اینا ، گفتم دارم میخونم ، اونم شیفتش تموم شده بود بال اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 17 فروردين 1399 ساعت: 0:31

میخام براتون از همسایه, مرموز, حرف بزنم یکی دوماهه صدای سازشو میشنوم ، دقیق نمیتونم تشخیص بدم چیه ، احتمالا یا سه تاره یا کمانچه ، ولی هرچی هست ، اونقدر تمرین میکنه که کلافه میشم بعضی اوقات ، 4، 5 ساعت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت: 0:41

یه روز چه قدر به پستایی که میزارم اینجا بخندم ...یکم حالم نسبت به قبلا بهتره ، قرصام کمتر شده ، فشار زیادیم روم نیستاصلا معلوم نیست دلم چی میخاد ، تمام امیدم برا شروع هفته همین پنج شنبه جمعس که اونم تو بیکاری محض میگذره ، و بعد ادامه ی هفته ی بعدی ، انگار نمیخاد تموم بشه !احتمالا تا اخر همین ترم دیگه نیوشا پیشمه ، بعدش دیگه میرن یه جا دیگه ، و خب من میمونم و کلی غریبه ، کیمیا هم که خب ، زیاد با من حال نمیکنه ، نیوشا بره دوستی من و کیمیا هم تقریبا میپاشه ، ترسناکه یکم ، دیگه با کیا قبل از کلاس کلی حرف بزنم ، دیگه با کی رو پلها بشینیم و از زمین و زمان حرف بزنیم ، دیگه با کی برا امتحانا غر بزنیم و بهم پی ام بدیم که نخوندیم ، دیگه کی وقتی شروین گذاشت رفت بشینه گریه کنه ، دیگه با کی هر هفته برم شیرموز بخورم تا بشوره ببره همه اتفاقارو پایین ، همه چی خراب میشه بعد رفتنش ، منم تنها تر میشمتقریبا فقط اونه ک این روزا نقش پررنگی داره تو زندگیم ، فقط فقط اون !! چون خب ، کس دیگه ای نیست ...خلاصه ک ، سال بعد و سال بعدش و سالهای بعد خیلی ترسناکه ، بدون هیچ دوستی ، بدون هیچ نیوشایی که توی یکی از شبای سرد زمستون وقتی که وسط الاچیق باغ پتو پیچ نشستیم و از سرما داریم لرز میکنیم ولی چون کیف میده نمیریم تو خونه ، تو بغلش گریه کنم و گریه کنم و گریه کنم ...اه ، لطفا تو این زندگیهروقت به این قضیه فکر میکن اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 1:02

در اصل من نباید تو این وب چیزی بنویسم ، یعنی باید حذفش کنم ، ولی دلم نمیاد ، یجورایی بهم یاداوری میکنه دیروز با امروز چه فرقی داشت
+نوشته شده در  چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ساعت 21:18  توسط pian  | 

اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 1:02

از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت در اصلی سالن ، نفس عمیقی کشیدم و در باز شد ، چشام بین ادمای داخل سالن چرخید ، اون حال مزخرف باز اومد سراغم ، یه چیزی بین استرس زیاد و دستپاچگی ، دستشو گذاشته بود رو یکی از میزای گرد وسط سالن ، تو همون دستش یه لیوان یه بار مصرف بود که ازش بخار میزد بیرون ، میشد حدس زد لیوان چایی بود ، تو اون یکی دستشم گوشیش بود و داشت با یکی چت میکرد ، خوشبختانه منو ندید ، رفتم سمتش ، قدش شاید 15،20 سانتی از من بلندتر بود و مجبور بودم سرمو بگیرم بالا تا مسقیم صورتشو ببینم ، هنوزم منو ندید ، یهو رفتم جلوش وایسادم و با لحن جدی گفتم : اقا نظرتون راجبع رابطه بین ایران و امریکا چیه ؟ سرشو که از گوشیش اورد بیرون قیافش خنده دار بود ، ولی بعد یک ثانیه خندید و سلام کرد ، رفتم روی پنجه پا تا بغلش کنم ، بغل خاصی نبود که خیلی تو چشم باشه ، شاید 2 ثانیه طول کشید ، ولی بغل بود وقتی ازش جدا شدم تو همون فاصله گفتم : خوبیییی ؟ گفت خیلی خندیدم ، خندید ... ____ خجالت میکشید ، قرار اولمون بود ، بعد 5 ماه دوستی و اشنایی دیدمش ، خودشم تو چت گفت که خجالت میکشم تو برخوردای اول سربه سرش میزاشتم تا یخش باز شه ، خودمم ولی استرس داشتم  هنوز کنسرت شروع نشده بود و وقت کافی داشتیم ، حرف زدیم حرف زدیم حرف زدیم برگشتم سمتش +دوستم داری ؟ انگار توقع همچین سوالی وسط بحثای بیخودمونو نداشت ، یکی دو ثانیه هم اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 57 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 7:41

ساعت 10 و 23 دقیقه شب بود ، خسته بودم و دو سه روزی شده بود که مریض هم شده بودم ، امتحان ها پشت امتحان جلو چشمام رژه میرفتن و حتی تصور قیافه ی عصبی دبیرا هم باعث میشد خون داخل رگهام یخ بزنه تو اینستا به امیرحسین  اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:05

- دختر اینا چیه تو گوش میدی اخه ! من+عههه ، بتهوونه ! عالی این بشر ... تو خوشت نمیاد ؟ - از چیه این خوشم بیاد ؟ یهو اوج میگیره خواب از سر ادم میپره 10 مین بعد ... من+میدونستی بتهوون بعد از اینک کر شد نزاش موضوع به این کوچ® اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه !...ادامه مطلب
ما را در سایت اون دیگه شکسته ، با تف هم ردست نمیشه ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piyan بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:05